Black life
Black life

Black life

دیالوگهای شازده کوچولو

Image result for ‫دیالوگهای ماندگار شازده کوچولو‬‎


شازده کوچولو پرسید : تو که هستی ؟ چه خوشگلی ! روباه گفت : من روباه هستم .


شازده کوچولو به او تکلیف کرد که بیا با من بازی کن .

من آنقدر غصه به دل دارم که نگو .

روباه گفت من نمی توانم با تو بازی کنم . مرا اهلی نکرده اند .

شازده کوچولو آهی کشید و گفت : ببخش ! اما پس از کمی تامل باز گفت : اهلی کردن یعنی چه ؟

روباه گفت : اهلی کردن چیز بسیار فراموش شده ای است اهلی کردن یعنی علاقه ایجاد کردن .

داستان شازده کوچولو

روباه گفت : تو هنوز برای من پسربچه ای بیش نیستی مثل صدها هزار پسربچه دیگر و من نیازی به تو ندارم .

تو هم نیازی به من نداری . من برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر .

ولی تو اگر مرا اهلی کنی هردو به هم نیازمند خواهیم شد .

تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود .

شازده کوچولو گفت : کم کم دارد دستگیرم می شود .

یک گلی هست که گمانم مرا اهلی کرده باشد.

همه ى مردم ستاره دارند

همه ى مردم ستاره دارند اما همه ى ستاره ها یک جور نیست:

واسه آنهایی که به سفر مى روند حکم راهنما را دارند

واسه بعضی دیگر فقط یک مشت روشنایی سوسوزن اند .

براى بعضى که اهل دانشند هر ستاره یک معما است

واسه آن باباى تاجر طلا بود .

اما این ستاره ها همه شان زبان به کام کشیده و خاموشند .

فقط تو یکی ستاره هایی خواهی داشت که تنابنده اى مثلش را ندارد .

انسان ها این حقیقت را فراموش کرده اند
روباه : انسان ها این حقیقت را فراموش کرده اند . اما تو نباید فراموشش کنی .

تو تا زنده ای نسبت به چیزی که اهلی کرده ای مسئولی

اهلی شدن

اگه آدم گذاشت اهلیش کنن بفهمی نفهمی خودش رو به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه

چشم دل

روباه : جز با چشم دل نمی توان خوب دید . آنچه اصل است از دیده پنهان است .

ارزش گل تو به قدر عمری است که به پاش صرف کرده ای

شازده کوچولو

چیزی که بیابان را زیبا می کند . شازده کوچولو می گوید : چاهی است که جایی پنهان کرده است .

شازده کوچولو

روباه گفت : الان زندگی یکنواختی دارم . من مرغ ها را شکار می کنم . آدم ها مرا .

همه مرغ ها عین هم اند . به همین جهت در این جا اوقات به کسالت می گذرد

ولی تو اگر منو اهلی کنی . انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی .

جملات زیبای کتاب

روباه گفت : باید خیلی خیلی حوصله کنی .

اولش کمی دورتر از من به این شکل لای علف ها می نشینی .

من زیر چشمی نگاهت می کنم و تو لام تا کام هیچی نمی گویی

چون کلمات سرچشمه سوء تفاهم ها هستند عوضش می توانی هرروز یک خرده نزدیک تر بشینی.

شبانگاهان

شبانگاهان که به آسمان پرستاره می نگری . آن ها به تو تعلق دارند .

گوئی ستاره ها می خندند . چون من روی یکی از آن ستاره ها زندگی می کنم .

روی یکی از آن ستاره های خندان. ستاره ها فقط به تو تعلق دارند .

همان ستاره هایی که می توانند بخندند .

جملات کتاب شازده کوچولو
شازده کوچولو جواب داد : دلم که خیلی می خواهد اما وقت چندانی ندارم .

باید بروم دوستانی پیدا کنم و از کلی چیزها سر در آورم

چشم دل

روباه گفت : خداحافظ و اینک راز من که بسیار ساده است :

بدان که جز با چشم دل نمی توان خوب دید . آنچه اصل است . از دیده پنهان است.

فقط بچه ها می دانند که در جستجوی چه هستند.

غروب آفتاب

من عاشق غروب خورشیدم. بیا باهم به غروب آفتاب نگاه کنیم.

مالک ستارگان

من مالک ستارگان هستم . جائی که پیش از من هیچ کس به تصاحب آن ها نیندیشیده بود.

شهریار کوچولو

هرروز صبح پس از آماده شدن باید سیاره را هم آماده کنی.

شازده کوچولو

یک نفر به تنهایی هیچ چیز نمی داند.

وقت اضافی

من اگر ۱۵ دقیقه وقت اضافی داشتم . آرام آرام به طرف چشمه ای می رفتم.

آدم های سیاره شما

آدم های سیاره شما . پنج هزار گل را در باغچه ای می کارند اما گلی را که می خواهند . آن میان پیدا نمی کنند

عروسک پارچه ای

شازده کوچولو گفت : فقط بچه هایند که می دانند در پی چه می گردند.

بچه هایند که کلی وقت صرف یک عروسک پارچه ای میکنند

و عروسک برای شان آن قدر اهمیت به هم میرساند

که اگر یکی آن را ازشان کش برود می زنند زیر گریه.

آدم بزرگ ها

آدم بزرگ ها . خودشان به تنهایی چیزی نمی فهمند .

ولی این برای بچه ها ملال آور است که مرتب به توضیح دیگران گوش دهند.

شازده کوچولو

اگر کسی یک گوسفند درخواست کند . دلیل این است که او وجود دارد.

شازده کوچولو آدمها
شازده کوچولو از گل پرسید : آدمها کجایند ؟

گل گفت : باد به اینور و انورشان میبرد این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده

آدم بزرگها
آدم بزرگها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند . همه چیزها را ساخته و آماده می خرند . ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد آدمها مانده اند بی دوست

آدم بزرگ ها عاشق عدد و رقم اند
آدم بزرگ ها عاشق عدد و رقم اند.

وقتی با اونا از یک دوست تازه حرف بزنی. هیچوقت ازتون در مورد چیزهای اساسی سوال نمی کنن.

هیچوقت نمیپرسن آهنگ صداش چطوره ؟ چه بازی هایی رو دوست داره ؟ پروانه جمع می کنه یا نه ؟

میپرسن چند سالشه ؟ چندتا برادر داره ؟ وزنش چقدره ؟ پدرش چقدر حقوق می گیره ؟

و تازه بعد از این سوالاس که خیال میکنن طرف رو شناختن!

اگه به آدم بزرگا بگی که یک خونه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجره هاش غرق گل شمعدانی و بومش پر از کبوتر بود.

محاله بتونن مجسمش کنن. باید حتما بهشون گفت یک خونه چند میلیون دلاری دیدم تا صداشون بلند بشه که وای چه قشنگ !

نباید ازشون دلخور شد.بچه ها باید نسبت به آدم بزرگها گذشت داشته باشند.

¨‘°ºO✥✥✥Oº°‘¨

شازده کوچولو گفت : یه روز چهل و سه بار غروب آفتاب رو تماشا کردم

و کمی بعد گفت : خودت که میدونی وقتی آدم خیلی دلش گرفته باشه از تماشای غروب لذت میبره

جملات معروف شازده کوچولو
این مرد هرگز گل نبوییده . هرگز به ستاره ها نگاه نکرده . هرگز کسی رو دوست نداشته

و هرگز کاری بجز جمع کردن انجام نداده

هر روز تمام مدت پشت سر هم تکرار میکند که من یک آدم جدی هستم . یه مرد جدی

ولی آخر او آدم نیست . قارچ است !

ظاهرا جملات زیر مربوط به کتاب نیستند 
اما چون زیبا بودند و در سایتها بنام شازده کوچولو بودند بجای حذف اطلاع رسانی شد

پس کی اوضاع درست میشود

شازده کوچولو پرسید : پس کی اوضاع درست میشود

روباه گفت : از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی دارد

وابسته

شازده کوچولو پرسید : از کجا بفهمم وابسته شده ام ؟

روباه گفت : تا وقتی که هست نمیفهمی

شوخی چیه

شازده کوچولو گفت : شوخی چیه ؟

روباه گفت همونی که آدمها حرف دلشون و به همدیگه میزنن

غم انگیز

شازده کوچولو پرسید : غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه ؟

روباه گفت : اینکه بری و کسی متوجه نشه

من شعور دارم

شازده کوچولو : تو سواد داری ؟ روباه : سواد مال آدماس . من شعور دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.